زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

ابن کلس

اِبْنِ كِلِّس، ابوالفرج يعقوب بن يوسف بن ابراهيم بن هارون بن كلس (318-380ق / 930-990م)، از ديوانيان دوران حكومت كافور اخشيدی و المعزلدين الله و وزير العزیز بالله خليفۀ فاطمی. ابن كلس در خانواده‌ای يهودی در بغداد به دنيا آمد. حساب و نوشتن را در همان شهر فرا گرفت، سپس به همراه پدرش به شام كوچ كرد و در رمله ساكن شد. در اين شهر به عنوان وكيل (نمايندۀ خريد) بازرگانان مشغول كار گرديد و پس از مدتی، با اموالی كه نزد او گرد آمده بود، به مصر گريخت و برای كافور اخشيدی به تجارت پرداخت (ابن قلانسی، 55).
ابن كلس در مصر از سوی كافور مأمور خريد كالاهايی گشت كه بهای آنها از درآمد اراضی كشاورزی پرداخت می‌شد و همين امر موجب گرديد كه اطلاعات دقيقی در باب روستاهای مصر و درآمد آنها حاصل نمايد (مقريزی، الخطط، 2 / 5) و با اظهار لياقت، توانايی و امانت توجه كافور را جلب كند. به گفتۀ ابن صيرفی (صص 19-20) ابن كلس با آگاه كردن كافور از ميراث چند تن، از جمله يك يهودی و ارسال ماترك آنها برای او و نيز تظاهر به استغنای طبع توانست مورد وثوق مخدومش قرار گيرد و متصدی ديوان مصر و شام شود. سپس به طمع وزارت، اسلام آورد (ابن قلانسی، همانجا؛ ابن خلكان، 7 / 33) و به فراگيری قرآن و فقه پرداخت (356ق / 967م). با اين وصف شواهد از پای‌بندی او به آيين جديد حكايت می‌كنند (ابن خلكان، 7 / 34؛ ذهبی، 16 / 443).
با اسلام آوردن ابن كلس موقعيت ابوالفضل جعفر بن فرات ــ معروف به ابن حنزابه ــ وزير كافور متزلزل و خصومتش با او آغاز شد كه پس از مرگ كافور (357ق) علنی گشت. در اين زمان با توافقی كه به عمل آمد احمد بن علی بن اخشيد در 11 سالگی جانشين كافور شد و به علت صغر سن، حسين بن عبيدالله بن طُغج به نيابت او زمام امور را در دست گرفت. ابن حنزابه كه منصب سابق را نيز حفظ كرده بود، به دستگيری ديوانيان عصر كافور از جمله ابن كلس دست بازيد و به مصادرۀ اموال آنان اقدام كرد. با پادرميانی يكی از علويان به نام ابوجعفر مسلم بن عبيدالله حسينی، ابن كلس پس از پرداخت 500‘4 دينار از بند ابن حنزابه رهايی يافت و با كمك برادرش مخفيانه از مصر عازم قلمرو ابوتميم معد ملقب به المعزلدين الله فاطمی در مغرب شد (ابن خلكان، 1 / 374، 7 / 28). 
گرچه اخبار منابع شامی و مصری، به ويژه ابن تغری بردی (4 / 21) ــ مبنی بر اين كه ابن كلس با پيوستن به المعز او را به فتح مصر تحريك كرد و از اين رو نقش مهمی در پيدايش خلافت فاطميان ايفا نمود ــ با اقبال محققان مواجه شده است (EI2؛ قاسم، 10)، ولی روايت مذكور جای ترديد بسيار دارد. زيرا به تصريح ابن خلكان (5 / 225-226) المعز خود پس از آگاهی از مرگ كافور در صدد فتح مصر بود در همين زمان لشكريان مصر نيز به علت عدم دريافت مستمری و پاداش از ابن حنزابه ناراضی و با مكاتبات خود المعز را به تصرف مصر تشويق كرده بودند (همو، 1 / 376) المعز هم سپاهی به فرماندهی جوهر صقلی برای فتح آن ديار اعزام نمود. ابن كلس به هنگام گريز به مغرب در بين راه با لشكر مذكور مواجه شد و با ايشان به مصر بازگشت و به هنگام فتح مصر در 358ق در كنار جوهر بود (قرشی، 6 / 229؛ قس: ابن خلكان، 7 / 28).
پس از استقرار جوهر در مصر، ابن كلس يك بار ديگر عازم مغرب شد و در آنجا به خدمت المعز درآمد و تا 362ق كه به همراه او به مصر بازگشت، در مغرب به سر برد و در طول اين مدت توجه المعز را جلب كرد (قرشی، همانجا). آنچه منابع شامی در باب نقش اطرافيان يهودی المعز در ترقی ابن كلس ذكر كرده‌اند، به همين دوره باز می‌گردد (ابن قلانسی، 55؛ ابن خلكان، 7 / 33، به نقل از ابن عساكر). 
به دنبال عزل جوهر از تصدی ماليه (محرم 363) المعز، ابن كلس و عُسلوج بن حسن و نهاجی را مأمور اصلاح امور مالی كرد. تدابير او و عسلوج موجب افزايش بی‌سابقۀ درآمد و تثبيت بهای دينار معزی به زيان دينار عباسيان در مصر شد (مقريزی، الخطط، 2 / 5-6، اتعاظ الحنفا، 198- 199؛ همو، شذور العقود، 26-27).
با مرگ المعز (ربيع الآخر 365 / دسامبر 975) پسرش ابومنصور نزار ملقب به العزيز بالله در شرايطی جانشين او گشت كه با استيلای الپتكين ترك، سردار شورشی عزالدوله بختيار ديلمی، بر دمشق (364ق) اقتدار فاطميان در شرق به شدت متزلزل شده بود. به پيشنهاد ابن كلس، العزيز سپاهی به فرماندهی جوهر برای فتح دمشق فرستاد. اتحاد الپتكين و قرامطۀ احساء با وجود پيروزيهای نخستين سودی نبخشيد و العزيز در محرم 367 موفق به شكست الپتكين و جلب قرامطه شد (ابن قلانسی، 29-37؛ ابن اثير، 8 / 656-661). ظاهراً ابن كلس در اين موفقيت نقش مهمی ايفا نمود، زيرا در آغاز محرم همين سال از سوی العزيز به وزارت منصوب گرديد (مقريزی، الخطط، 2 / 6). بدين ترتيب منصب وزارت در دستگاه خلافت فاطميان پديدار شد و ابن كلس نخستين وزير اين سلسله گشت (ابن صيرفی، 190؛ ابن خلكان، 7 / 29) و در رمضان 368 / آوريل 797 از العزيز لقب «الوزير الاجل» و اموال فراوان دريافت كرد (ابن صيرفی، 21؛ مقريزی، همانجا) و در راه اعتلای سياسی و فرهنگی قلمرو فاطميان كوشش بسيار نمود.
نظر به مجاورت آل بويه، حمدانيان حلب و روم شرقی با شام و فلسطين، استقرار حاكميت العزيز بر منطقۀ مذكور اهميت بسيار داشت. در آغاز وزارت ابن كلس، ابوتغلب غضنفر بن ناصرالدولۀ حمدانی كه پس از شكست از عضدالدولۀ ديلمی به قلمرو فاطميان گريخته بود، بر سر حكومت دمشق با قسّام جانشين الپتكين درگير بود. با حيلۀ ابن كلس، ابوتغلب در جنگ با مفرّج بن دغفل بن جرّاح ــ رئيس قبيلۀ طی كه در فلسطين مستقر بود ــ به قتل رسيد و كمی بعد دست قسّام نيز از دمشق كوتاه شد (370ق). حاصل كشمكشهای اين دوران افزايش قدرت مفرج دغفل بود كه از العزيز اطاعت چندانی نداشت (ابن قلانسی، 39-42). اصول سياست ابن كلس در قبال شامات را در نصايحی كه به وقت مرگ به العزيز كرد، می‌توان يافت: تا زمانی كه روم با تو در صلح است با او در صلح باش. از حمدانيان حلب به خطبه و سكه قناعت كن و هرگاه فرصت نابودی مفرج بن دغفل فراهم آمد، آن را از دست مده (روذراوری، 3 / 185؛ ابن قلانسی، 56). اين اصول را خود ابن كلس در دوران وزارت به كار بست و هم از اين رو بود كه ميان فاطميان و روم شرقی در شام برخوردی پيش نيامد و بكجور، عامل ناراحتی حمدانيان در حمص به رغم پيوستن به العزيز نتوانست به حكومت دمشق دست يابد (ابن قلانسی، 48-55؛ ابن اثير، 9 / 17، 58). ابن كلس برای نابودی مفرج بن دغفل نيز از هيچ كوششی فروگذار نكرد. حيله، تفرقه‌افكنی و حتی توطئۀ قتل از جمله ابزارهايی بود كه وی در اجرای سياست خود به كار می‌گرفت. 
اختياراتی كه ابن كلس از العزيز گرفت، نشان می‌دهد كه وی می‌خواست كارها را در نهاد وزارت متمركز كند. تشكيل دواوين مختلف در محل استقرار وزير (مقريزی، همانجا)، تضعيف مغربيها كه در دوران آغازين خلافت فاطميان از منصب و قدرت برخوردار بودند، استفاده از مأمورين تازه مسلمان خبرچين، مداخله در امور نظامی و به ويژه قضايی (كندی، 590-593) از كوشش او در اين راه خبر می‌دهد.
رابطۀ ابن كلس با العزيز، بجز يك بار كه عزل كوتاه مدت او را از وزرات در پی داشت (373-374ق)، همواره حسنه بود. علت اين عزل را خشم خليفۀ فاطمی از قتل الپتكين به دستور ابن كلس ذكر كرده‌اند. الپتيكن پس از شكست مورد عنايت العزيز قرار گرفته بود و نسبت به ابن كلس سرگرانی می‌كرد (همدانی، 1 / 228؛ ابن اثير، 8 / 661)، ولی به احتمال قوی العزيز برای رضای ياران مغربی خود بدين كار مبادرت نمود. زيرا مغربيان با ابن كلس مخالفت می‌ورزيدند و حتی در 372ق (ابن قلانسی، 50؛ ابن اثير، 9 / 18) در دوران آشفتگی ناشی از خشكسالی در پی قتل وزير برآمدند. وانگهی العزيز، بر پايۀ يك روايت، ابومحمد حسن بن عمار كتامی (عمشار المغربی: ابن دواداری، 6 / 208) را كه از سران مغربيان بود، جانشين او كرد (همو، 6 / 205- 208؛ ابن خلكان، 5 / 374). اما نابسامانی امور موجب گرديد كه خليفۀ فاطمی بار ديگر وزارت را به ابن كلس واگذار كند و اموال و غلامان بسيار به او ببخشد (374ق). اين بار ابن كلس تا پايان عمر منصب خود را حفظ كرد. بی‌ترديد گذشته از توانايی سازماندهی بايد محافظه‌كاری و كوشش ابن كلس در جلب رضای العزيز را از عوامل مهم ابقايش محسوب نمود (نك‍ : قلقشندی، 14 / 391؛ مقريزی، الخطط، 2 / 7؛ ابن خلكان، 7 / 30-31؛ ابن سعيد، 64-65).
ابن كلس در دوران وزارتش برای افزايش شكوه دربار العزيز اقداماتی به عمل آورد. از جمله مقرر داشت كه دسته‌ای از فرماندهان نظامی در موكب خليفه حركت نمايند. خود نيز با استفاده از ثروت اعطايی العزيز زندگی پرتجملی در كاخش ترتيب داد و دسته‌ای از غلامان و نظاميان كه به علت انتساب به او «الطائفة الوزيرية» ناميده می‌شدند، برای خود فراهم آورد و آنان را در ناحيه‌ای از قاهره مستقر ساخت كه به «الحارة الوزيرية» موسوم گشت (ابن صيرفی، 23؛ ابن خلكان، 7 / 29-30؛ مقريزی، همان، 2 / 5). چون «الطائفة الوزيرية» جهت مقابله با خطرات احتمالی مغربيها سازماندهی شده بود (قرشی، 6 / 241)، احتمالاً زمان تشكيل آن به سالهای پس از 372ق و به‌ويژه دورۀ دوم وزارت او (374-380ق) باز می‌گردد.
اشتغال ابن كلس به امور سياسی مانع از توجهش به مسائل فرهنگی نشد و گشاده دستی او، گروهی از فقها، علما، اطباء و شعرا را پيرامون وی گرد آورد. ايشان آثار خود را در مجلس وزير عرضه می‌كردند (ابن خلكان، 7 / 29). محمد بن احمد تميمی طبيب كه كتاب مادة البقاء باصلاح فساد الهواء و التحرّز من ضرر الاوباء را برای ابن كلس تأليف كرد (قفطی، 106) و ابوحامد احمد بن محمد انطاكی معروف به ابوالرقعمق شاعر مصری از آن جمله‌اند (ابن خلكان، 1 / 131). رغيب، ديگر شاعر مصر نيز او را به واسطۀ گشاده‌دستيش ستوده است (ابوحيان توحيدی، 83). ابن كلس، گذشته از دانش پروری، خود نيز اهل قلم بود.
از تأليفات او اينهاست: 1. كتاب فی القراءات؛ 2. كتاب فی الاديان، كه بعداً آن را مختصر كرد؛ 3. كتاب فی آداب رسول الله (ص)؛ 4. كتاب فی علم الابدان و صلاحها، در هزار برگ؛ 5. رسالة الوزيرية يا مصنّف الوزير، در فقه اسماعيليه. گرچه منابع متقدم اين اثر را مجموعۀ مسموعات ابن كلس از المعز و العزيز ذكر كرده‌اند (ابن صيرفی، 22؛ قس: ابن خلكان، 7 / 30؛ مقريزی، همان، 2 / 6)، ولی از اظهارات متأخرين اسماعيليه چنين برمی‌آيد كه رسالۀ مذكور با استفاده از آثار قاضی نعمان بن محمد ــ به ويژه كتاب مشهور دعائم الاسلام ــ تأليف شده است (قرشی، 6 / 232)؛ 6. مناسك الحج (مقريزی، همانجا؛ ايوانف، 38). 
در ميان آثار مذكور الرسالة الوزيرية از اهميت ويژه‌ای برخوردار است. به نظر می‌رسد كه ابن كلس با تأليف و تدريس آن (370ق به بعد) درصدد بوده است كه دستگاه خلافت فاطميان را براساس استنباط شخصی خود از فقه اسماعيليه سازمان دهد و گذشته از وزارت نقش يك نظريه‌پرداز را نيز ايفا نمايد. وی می‌كوشيد اين كتاب را به راهنمای مردم در اجرای وظايف شرعی ايشان تبديل كند و گروهی از عالمان را به صدور فتوی از روی آن واداشته بود (ابن صيرفی، 22؛ ابن خلكان، 7 / 30).
بی‌ترديد مهم‌ترين اقدام فرهنگی ابن كلس را بايد كوشش او در تبديل جامع الازهر به مركزی علمی دانست. قلقشندی به روايت مسبّحی (د 420) می‌نويسد: به درخواست وی، عزيز برای 37 تن از فقها مقرری تعيين كرد و ايشان را در خانه‌های مجاور الازهر سكنی داد. اين افراد حلقۀ درس خود را در جامع الازهر تشكيل می‌دادند (3 / 363؛ نك‍ : مقريزی، همان، 2 / 273، كه شمار آنان را 35 نفر ذكر كرده است). ظاهراً علاقۀ ابن كلس به علم و علما از اهداف سياسی خالی نبود. به عنوان مثال او محمد بن عبدالله عُتَقی را كه در كتاب تاريخش از ذكر محاسن امويان و عباسيان خودداری نكرده بود، تنبيه كرد (قفطی، 285).
از ميان بناها و آثاری كه ابن كلس پديد آورد، می‌توان به «جامع الحاكم» (مقريزی، همان، 2 / 277) و همچنين 7 باغ در قاهره معروف به «بساتين الوزير» (ابن دقماق، 1 / 57) اشاره كرد. اين باغها در قرن 9ق بخشی از الحارة الوزيرية به شمار می‌آمدند (مقريزی، همان، 2 / 14).
ارباب رجال و تواريخ، احوال ابن كلس را از ديدگاههای مختلف مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند. شاميان به زيان و اسماعيليان به سود او قلم زده‌اند. آنچه از مجموع داوريهای نويسندگان می‌توان دريافت اين است كه وی مردی كاردان، كاربُر، زيرك، وفادار به مخدوم و در عين حال جاه‌طلب بود و برای دستيابی به اهدافش از هيچ كوشش و اقدامی فروگذار نمی‌كرد. چنين می‌نمايد كه خصلت وفاداری او در زمان حياتش شهرت داشت (ابن خلكان، 7 / 27؛ يافعی، 2 / 250). ابن كلس در 62 سالگی بيمار شد و در ذيحجۀ 380ق / فوريۀ 991م درگذشت. در آخر عمرش العزيز شخصاً بر بستر او حاضر شد و پس از مرگ بر جنازه‌اش نماز گزارد و در فقدان وی اشك ريخت. مراسم كفن و دفن او با شكوه برگزار شد (نك‍ : ابن خلكان، 7 / 34). مرگ او تغييراتی را در تشكيلات دولت در پی آورد و برای مدتی وزارت حذف و منصب «وساطت» و «سفارت» به جای آن پديد آمد كه از لحاظ اختيارات در مرتبۀ پايين‌تری بود (مقريزی، همان، 1 / 439؛ قس: ابن صيرفی، 26). از بازماندگان ابن كلس دربارۀ دو دختر وی اطلاعاتی در دست است (ياقوت، 7 / 137؛ مقريزی، همان، 2 / 8).

مآخذ

 ابن اثير، الكامل؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن دقماق، ابراهيم بن محمد، الانتصار لواسطة عقد الامصار، بيروت، دارالآفاق الجديدة؛ ابن دواداری، ابوبكر بن عبدالله، كنزالدرر و جامع الغرر، به كوشش صلاح‌الدين منجد، قاهره، 1380ق / 1983م؛ ابن سعيد، علی بن موسی، عنوان المرقصات، بولاق، 1286ق؛ ابن صيرفی، علی بن منجب، الاشارة الی من نال الوزارة، به كوشش عبدالله مخلص، قاهره، 1924م؛ ابن قتيبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، بيروت، دارالثقافة؛ ابن قلانسی، حمزة بن اسد، ذيل تاريخ دمشق، به كوشش سهيل زكار، دمشق، 1403ق / 1983م؛ ابوحيان توحيدی، مثالب الوزيرين، به كوشش ابراهيم كيلانی، دمشق، 1961م؛ ذهبی، محمدبن احمد، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و اكرم البوشی، بيروت، 1404ق / 1984م؛ روذراوری، محمدبن حسین، ذيل تجارب الامم، به كوشش آمدرز، قاهره، 1334ق / 1916م؛ قاسم، قاسم عبده، اليهود فی مصر، بيروت، 1980م؛ قرشی، ادريس، عمادالدين، عيون الاخبار، به كوشش مصطفی غالب، بيروت، 1404ق / 1984م؛ قفطی، علی بن یوسف، تاريخ الحكماء، به كوشش يوليوس ليپرت، لايپزيک، 1903م؛ قلقشندی، احمدبن علی، صبح الاعشی، قاهره، 1383ق / 1962م؛ كندی، محمدبن یوسف، كتاب الولاة و كتاب القضاة، به كوشش روون گست، بيروت، 1908م؛ مقريزی، احمدبن علی، اتعاظ الحنفا، به كوشش جمال‌الدين شيّال، قاهره، 1367ق / 1948م؛ همو، الخطط، بولاق، 1274ق؛ همو، شذور العقود فی ذكر النقود ( النقود الاسلامية)، به كوشش محمد السيد علی بحرالعلوم، نجف، 1387ق / 1967م؛ همدانی، محمدبن عبدالملک، تكملة تاريخ الطبری، به كوشش آلبرت يوسف كنعان، بيروت، 1961م؛ يافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان، حيدرآباد دكن، 1338ق؛ ياقوت، ادبا؛ نيز:

EI2; Ivanow, W., Ismaili Literature, Tehran, 1963.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.